غفلت از شهرهای مرزی

نادیده گرفتن شهرهای مرزی، تنها یک مساله اقتصادی نیست؛ ریشه در درک ناقص از مفهوم «مرز» دارد. در سیاستگذاری سنتی، مرز معمولا جایی برای کنترل و مراقبت است، نه رشد و تعامل. درحالی‌که تجربه کشورهایی چون ترکیه، قزاقستان و حتی چین نشان می‌دهد که توسعه هوشمند شهرهای مرزی می‌تواند موتور ادغام اقتصادی، کاهش تنش‌های قومی و افزایش ثبات سیاسی شود. این کشورها با ایجاد مناطق ویژه، شهرهای لجستیک و بازارهای دوطرفه مرزی، مرز را از «نقطه خطر» به «فرصت راهبردی» تبدیل کرده‌اند. در مقابل، ایران با تمرکز بیش از حد بر پایتخت‌محوری و شهرهای مرکزی، از ظرفیت ژئو‌اقتصادی حاشیه خود غافل مانده است. نتیجه این غفلت، شکل‌گیری نوعی اقتصاد غیررسمی مرزی است؛ بازاری که خارج از نظام مالیاتی، بانکی و تولیدی رسمی کشور عمل می‌کند و اگرچه در کوتاه‌مدت ممکن است به معیشت مردم کمک کند، در بلندمدت اقتصاد ملی را شکننده خواهد کرد.

مرزنشینان به‌جای اینکه در قالب خوشه‌های تولیدی و تجاری قانونی فعالیت کنند، به تجارت خرد و غیررسمی وابسته‌اند. این وضعیت نه‌تنها مانع شکل‌گیری سرمایه اجتماعی پایدار در این مناطق شده، بلکه زمینه‌ساز نابرابری‌های منطقه‌ای و گاه ناامنی‌های اجتماعی نیز بوده است. مرز در واقع به نماد عقب‌ماندگی بدل شده، درحالی‌که باید به پیشانی پیشرفت تبدیل شود. از منظر اقتصاد شهری، شهرهای مرزی می‌توانند گره‌های حیاتی شبکه تجارت خارجی کشور باشند. 

در اقتصاد جهانی امروز، شهرهایی که در گره‌های مرزی قرار دارند، به عنوان دروازه‌های تبادل کالا، داده، گردشگر و سرمایه عمل می‌کنند. اگر سیاستگذاری توسعه در ایران به سمت تقویت زیرساخت‌های لجستیک، حمل‌ونقل، گمرکات هوشمند و شهرهای مرزی کارآمد سوق یابد، این مناطق قادر خواهند بود سهم بزرگی از تجارت غیرنفتی کشور را به دوش بکشند. به‌عنوان نمونه شهرهایی چون زاهدان، چابهار، بازرگان، سرخس، و آستارا می‌توانند به‌راحتی دروازه‌های پیوند ایران با آسیای مرکزی، قفقاز، شبه‌قاره هند و اروپا باشند. اما واقعیت آن است که بسیاری از این شهرها هنوز از زیرساخت‌های ابتدایی شهری، آموزشی و خدماتی محروم‌اند. نادیده گرفتن این مناطق همچنین پیامدهای ژئوپلیتیک سنگینی دارد.

 شهرهای مرزی عملا خط تماس مستقیم کشور با همسایگان‌اند؛ جایی که قدرت نرم و اعتماد متقابل شکل می‌گیرد. وقتی شهرهای مرزی توسعه‌نیافته باقی بمانند، میدان تعامل اقتصادی و فرهنگی را به کشورهای همسایه واگذار می‌کنیم. نمونه بارز آن در مناطق مرزی غرب کشور دیده می‌شود که بازارهای محلی کردستان عراق عملا جذاب‌تر از بازارهای داخلی‌اند. یا در شرق، پاکستان با توسعه بنادر گوادر و مناطق آزاد مرزی، بخشی از ظرفیت ترانزیتی و تجاری منطقه را از ایران ربوده است. این یعنی عقب‌نشینی آرام اما پیوسته در میدان رقابت ژئو‌اقتصادی. 

مساله مهم دیگر، امنیت پایدار است. امنیت در مرزها فقط با حضور نظامی تامین نمی‌شود؛ بلکه نیازمند توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار شهری است. هر قدر مرزنشینان از رفاه، آموزش و اشتغال برخوردارتر باشند، تمایل به مهاجرت یا مشارکت در اقتصاد غیررسمی کاهش می‌یابد. تجربه جهانی نشان داده که «امنیت توسعه‌محور» به‌مراتب پایدارتر از «امنیت نظامی‌محور» است. اگر در سیستان و بلوچستان یا کردستان علاوه بر ساختار نظامی، در آموزش، اشتغال‌زایی و زیرساخت‌های شهری هم به همان اندازه سرمایه‌گذاری می‌شد، امروز تصویر مرزهای ایران متفاوت بود. 

شهرهای مرزی می‌توانند به محورهای دیپلماسی شهری و منطقه‌ای نیز بدل شوند. در جهانی که شهرها بازیگران جدید روابط بین‌الملل‌اند، ارتباط مستقیم میان شهرهای مرزی ایران با شهرهای همسایه (در قالب نمایشگاه‌های مشترک، بازارچه‌های دیجیتال و همکاری‌های خدماتی و گردشگری) می‌تواند چهره اقتصادی کشور را متحول کند. دیپلماسی شهری در مرزها یعنی گذار از کنترل به همکاری؛ از نگاه امنیتی به نگاه توسعه‌ای. 

در مسیر بازاندیشی توسعه مرزها، سه گام اساسی ضروری است: نخست، تدوین سند ملی توسعه شهرهای مرزی با تاکید بر نقش اقتصادی و اجتماعی آنها در شبکه ملی شهرها؛ دوم، ایجاد نهاد هماهنگ‌کننده میان دولت، شهرداری‌ها و مناطق آزاد برای مدیریت یکپارچه مرزها؛ و سوم، تقویت زیرساخت‌های انسانی و فناورانه شامل آموزش فنی‌حرفه‌ای، دسترسی به اینترنت پرسرعت و ایجاد پلتفرم‌های تجارت الکترونیک مرزی. این اقدامات نه‌تنها محرومیت را کاهش می‌دهد بلکه امنیت، اشتغال و همگرایی منطقه‌ای را نیز تقویت می‌کند. 

نادیده‌گرفتن شهرهای مرزی در واقع نادیده‌گرفتن آینده است. اگر توسعه از مرکز به پیرامون توزیع نشود، شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی عمیق‌تر خواهند شد. مرزهای ایران نه ته‌خط کشور، بلکه آغاز فرصت‌های آن هستند. آینده‌ای که در آن زاهدان به دروازه هند، بانه، خسروی و مهران به مرکز تجارت با عراق، آستارا به حلقه اتصال قفقاز و چابهار به قطب جنوب‌شرق آسیا بدل شود، فقط در گرو تغییر نگرش است. زمان آن رسیده که سیاستگذاری ملی مرز را سرمایه ببیند. توسعه شهرهای مرزی، نه انتخابی لوکس، بلکه ضرورتی ملی برای بقا، ثبات و رشد ایران است.

* دانشجوی دکتری اقتصاد شهری و منطقه‌ای