این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
پلمب ساختمان انجمن صنفی روزنامهنگاران تهران در آخرین روزهای هفته گذشته بازتاب بسیاری پیدا کرد. این نهاد صنفی با انتشار بیانیهای به این موضوع اعتراض کرد و برخی اعضای شورای شهر نیز در حمایت از اهالی رسانه به موضوع واکنش نشان دادند.
در تاریکروشن سالن سینما، وقتی تیتراژ پایانی بالا میرود و چراغها روشن میشود، با چه حسی سالن را ترک میکنیم؟ سرگرم شدهایم؟ به فکر فرو رفتهایم؟ یا فقط دو ساعت قصهای گذرا دیدهایم؟ شاید هیچکدام. شاید بیآنکه بفهمیم، تکهای از باورهایمان ترک برداشته، اندکی از امیدمان کمرنگ شده و الگویی تازه از «چگونه زیستن» در ذهنمان نشسته است. این همان قدرت آرام اما عمیق سینماست؛ هنری صنعتی شده که میتواند آینه فرهنگ یک ملت باشد یا پتکی بر ریشههای آن.
درباره نسبت بین تولیدات سینمایی سالانه و آن بخش از این تولیدات که امکان نمایش و ارائه به مخاطب پیدا میکند، باید گفت ما با یک عدم موازنه جدی مواجهیم. این مشکل البته محدود به سالهای اخیر نیست؛ مشکلی است که سالها و شاید دهههاست گریبانگیر سینمای ما شده است.
در چرخشی نگرانکننده برای دیپلماسی چندجانبه، شورای امنیت با رد تلاشها برای تعویق تحریمها، تسلیم فشار سیاسی غرب شد و مکانیسم «ماشه» را علیه ایران فعال کرد. این تصمیم که با پیشدستی تروئیکای اروپایی (E۳) و در آستانه انقضای بند مربوطه در ماه اکتبر کلید خورد، نه یک پاسخ مشروع به فعالیتهای هستهای ایران، بلکه یک قمار سیاسی پرمخاطره با هدف اعمال فشار حداکثری و همسویی با سیاستهای دولت سابق آمریکا بود که خود ناقض اصلی توافق هستهای (برجام) به شمار میرود.
وزرای خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا ماه گذشته با اطلاعرسانی رسمی به سازمان ملل متحد، قطاری را به حرکت درآوردند که در کمتر از یک ماه به بازگشت شش قطعنامه تحریمی پیشین سازمان ملل علیه ایران که در دهه گذشته به حالت تعلیق درآمده بودند، منجر شد.
فرانسه، آلمان و بریتانیا، که مجموعا با عنوان «گروه ۳» (تروئیکای اروپایی) شناخته میشوند، فرآیند «بازگشت خودکار تحریمها» (مکانیسم ماشه یا اسنپبک) را علیه ایران فعال کردند. این اقدام، شمارش معکوس ۳۰روزهای را آغاز کرد که پس از آن، تمامی تحریمهای سازمان ملل که تحت توافق هستهای سال ۲۰۱۵لغو شده بودند، بازگشتند. تروئیکای اروپایی امیدوار بود که این شمارش معکوس، تهران و واشنگتن را برای مذاکرات جدید تحت فشار قرار دهد تا از وقوع جنگی دیگر، که بالقوه میتواند بدتر باشد، جلوگیری کند. بااینحال، مکانیسم ماشه یک قمار بود.
شورای امنیت سازمان ملل متحد روز جمعه آخرین تلاش برای به تاخیر انداختن اعمال مجدد تحریمها علیه ایران بر سر برنامه هستهای این کشور را رد کرد؛ تصمیمی که رئیسجمهور ایران بلافاصله آن را «ناعادلانه، غیرمنصفانه و غیرقانونی» خواند.
کسری غفوری: در افغانستانِ امروز، دو صدا بیش از هر چیز دیگری به گوش میرسد: پژواک وعدههای پکن برای استخراج معادن و ساختن جادهها، و سکوت مرگبار درمانگاههای روستایی که چراغشان برای همیشه خاموش شده است.
روابط اقتصادی چین و طالبان همواره زیر ذرهبین بوده است. بسیاری گمان میکردند که پس از خروج آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۲۱، چین بهسرعت جای خالی آن را پر کرده و به بازیگر اصلی اقتصادی این کشور تبدیل خواهد شد.
در آستانه چهارمین سالگرد بازگشت طالبان به قدرت، روابط این گروه با همسایگانش، بهویژه چین، به سمت نوعی اتحاد استراتژیک در حال حرکت است. در دسامبر ۲۰۲۳، چین به اولین کشوری بدل شد که سفیر طالبان را پذیرفت و شی جینپینگ، رئیسجمهور این کشور، شخصا استوارنامه او را دریافت کرد. طالبان پس از تصرف کابل، چین را مهمترین شریک خود خوانده و تاکید کرده بودند که برای بازسازی افغانستان روی حمایت پکن حساب ویژهای باز کردهاند.
طی دوازده سال گذشته، درمانگاه کوچک «سلامت خانواده» در ملمستوک، منطقهای کوهستانی و دورافتاده در ولایت دایکندی در مرکز افغانستان، آشوبهای متعددی را پشت سر گذاشته است؛ از شورش طالبان گرفته تا خروج نیروهای بینالمللی و فروپاشی دولت تحت حمایت آمریکا در کابل به سال ۲۰۲۱. حتی پس از آنکه طالبان دوباره قدرت را به دست گرفت و فرامین سرکوبگرانهاش علیه زنان و دختران را از نو صادر کرد،
سخنرانی مسعود پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل با واکنشهای زیادی همراه شد. بخشی از کارشناسان این مواضع اعلامی را متاثر از دو عامل اساسی ارزیابی کردند.
اساسا سخنرانی هر یک از روسای جمهوری کشورهای مختلف، در مجمع عمومی سازمان ملل به نوعی تبیین و تفسیر مواضع همان کشورهاست. این سخنرانیها تاکید بر مهمترین چالشها، بحرانها و اهدافی است که هر کشور در عرصه بینالمللی به آن توجه داشته و در مسیر حل یا تحقق آنها گام برمیدارد. از این حیث سخنان اخیر آقای مسعود پزشکیان، رئیسجمهوری کشورمان، نیز چه برای مردم کشور و چه برای جهانیان حائز اهمیت و درخور توجه است.
آقای پزشکیان به همراه آقای عباس عراقچی برای حضور در اجلاس عمومی سازمان ملل راهی نیویورک شدند. وزیر امور خارجه در جریان این سفر با مقامات عالی سه کشور اروپایی انگلستان، فرانسه و آلمان و همچنین برخی مقامات اتحادیه اروپا و کشورهای دیگر دیدار کرد.
سخنرانی آقای پزشکیان در هشتادمین مجمع عمومی سازمان ملل، حاوی چند نکته مهم بود. اول اینکه، ایشان توجه جامعه جهانی را نسبت به جنایات بیسابقه رژیم صهیونیستی در غزه بهویژه در بحث نسلکشی عامدانه و بمباران روزانه و... هوشیار کرد؛ اقدامات بسیار ظالمانه رژیم صهیونیستی که حتی در رسانههای غربی نیز بارها به تصویر کشیده شده است، دل هر آزادهای را به درد میآورد. ثانیا اینکه، آقای پزشکیان به حمله خصمانه رژیم صهیونیستی با همکاری آمریکا به جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد که این اتفاق نیز نمونه دیگری از تجاوزگریهایی منطقهای اسرائیل محسوب میشود و متاسفانه با چراغ سبز آمریکا و شخص دونالد ترامپ رئیسجمهوری این کشور صورت گرفت.
سخنرانی تلویزیونی مقام معظم رهبری در اول مهر و تاکید دوباره بر اینکه ایران به سمت سلاح هستهای نمیرود و مذاکره با آمریکا سودی برای کشور ندارد، یک روز بعد با سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل همزمان شد. این دو پیام در ظاهر درباره پرونده هستهای و دیپلماسی بود اما در عمق خود چیزی بزرگتر را بازتاب میدهد. مساله ایران فقط درصد غنیسازی یا تعداد سانتریفیوژ نیست. مساله این است که در نظم جهانی امروز چه نوع بازیگری پذیرفتنی است و کدام الگو از حکمرانی و توسعه اجازه رشد مییابد.
قتل چارلی کرک، فعال محافظهکار، بیش از آنکه یک تراژدی فردی باشد، به کاتالیزوری برای یک بحران عمیق در مفهوم «آزادی بیان» در ایالات متحده تبدیل شده است. این رویداد، شکافی بنیادین را در اردوگاه محافظهکاران آشکار ساخت و چرخشی ۱۸۰درجهای را در موضع آنان رقم زد. گروهی که تا دیروز منتقد سرسخت «فرهنگ حذف» (Cancel Culture) چپگرایان بودند، اکنون با بازتعریف آن تحت عنوان «فرهنگ پاسخگویی به عواقب»، خود به پرچمدار سرکوب و سانسور تبدیل شدهاند.
شبکه ABC اعلام کرده که برنامه «جیمی کیمل لایو!» سهشنبه آینده دوباره روی آنتن خواهد رفت – کمتر از یک هفته پس از آنکه «برندن کار»، رئیس کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) و از مهرههای ترامپ، در یک پادکست اظهارات کیمل را بخشی از «یک تلاش هماهنگ برای دروغ گفتن به مردم آمریکا» خواند. کار تهدید کرده بود که کمیسیون ارتباطات فدرال میتواند «این کار را از راه آسان یا سخت انجام دهد» – و به این ترتیب تلویحا گفته بود که یا شبکه ABC و شرکت مادر آن، یعنی والت دیزنی، باید کیمل را کنار بگذارند یا این نهاد نظارتی «کارهای بیشتری» برای انجام دادن خواهد داشت.
از میان کلمات بیشماری که دوستان و دشمنان از زمان قتل تکاندهنده چارلی کرک، آن شخصیت جنجالی محافظهکار، شوهر و پدر جوانی که جرات ابراز عقیده در میدان شلوغ افکار عمومی را داشت، بیان کردهاند، تنها دو کلمه اهمیت دارد: آزادی بیان. به نظر میرسد بسیاری از آمریکاییهایی که پس از کشته شدن کرک نظرات خود را ابراز کردهاند، معنای واقعی این کلمات را درک نمیکنند.
قریب به دو دهه از تصویب قانون بازار اوراق بهادار میگذرد و در این مدت، بازار سرمایه ایران تحولاتی اساسی را تجربه کرده است. سازمان بورس و اوراق بهادار از یک نهاد صرفا نظارتی به نهادی راهبردی تبدیل شده که نقش آن در ثباتبخشی به اقتصاد کلان کشور انکارناپذیر است.
قریب به دو دهه از تصویب قانون بازار اوراق بهادار میگذرد و بازار سرمایه توانست در این رهگذر تحول اساسی داشته باشد. تصویب قانون توسعه ابزارها آغازگر توسعه ابزارهای جدیدی از جمله صندوقهای سرمایهگذاری بوده که به بازیگر اصلی این روزهای بازار مبدل شده است.
بازار سرمایه در هر کشوری یکی از پایههای مهم اقتصاد است. بازاری که فقط برای شرکتهای بزرگ نیست، بلکه مردم عادی هم میتوانند از آن سود ببرند. در ادامه وضعیت بازار سرمایه ایران و فاصله آن با استانداردهای جهانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت که چرا این بازار برای مردم و شرکتها حیاتی است و چه مشکلاتی در کشور ما وجود دارد.
امسال اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل با اهمیت ویژهای دنبال میشود. تروئیکا اعلام کرده است که ششم مهرماه مکانیسم ماشه را فعال میکند که در این صورت ۶ قطعنامه سابق بازگشته و طبق آن ایران ذیل ماده ۴۲ فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار خواهد گرفت.
سفر آقای پزشکیان و هیات همراه ایشان به نیویورک برای شرکت در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، اگرچه از نظر دیپلماسی مهم تلقی میشود ولی تاثیرگذاری آن بر مساله مکانیسم ماشه بعید به نظر میرسد؛ چراکه ظاهرا اروپاییها بهعنوان طرفهای حقوقی و نیز ایالات متحده آمریکا بهعنوان عامل موثر بر طرفهای حقوقی برجام، تصمیم خودشان را درباره این مساله گرفتهاند و بر بازگشت تحریمها و قطعنامهها علیه ایران اصرار دارند.
اگر تحلیلها درباره اهمیت سفر رئیسجمهوری و هیات محترم همراه ایشان به نیویورک مفروض بر این باشد که چقدر در بحث مکانیسم ماشه موثر خواهد بود، باید اعتراف کرد که این سفر مثمرثمر نخواهد بود. اگر سطح این سفر را تا دیدارهای مستقیم با مقامات عالی تروئیکا ارتقا بدهیم هم اثر نخواهد داشت. اروپاییها از ایران، توافق با آمریکا را میخواهند که اتفاقا نشاتگرفته از دستورکار دیکتهشده کاخ سفید بر آنان است. ایران یا این شرط را میپذیرد یا نمیپذیرد.
رئیسجمهوری و هیات همراه ایشان امروز عازم نیویورک خواهند شد. بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، در آستانه اجرای قریبالوقوع مکانیسم ماشه، درباره این سفر نظرات و پیشنهادهایی از جمله دیدار مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکاییها را به منظور حل شروط اروپاییها برای تعویق در اجرای مکانیسم ماشه را پیش کشیدند.
امروز رئیسجمهوری با هیات همراهی از جمله وزیر امور خارجه جهت شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل، عازم نیویورک خواهد شد. تحلیلها، پیشنهادها و نظرات مختلفی از جانب کارشناسان و خبرگان درباره این سفر و تاثیر آن در مباحث متنوع سیاست، اقتصاد و بینالملل از جمله پرونده هستهای بهویژه موضوع حساس و مهم اجرای احتمالی مکانیسم ماشه یا اسنپبک مطرح شده است. تمامی این نظرات در جای خود قابل تامل و بحث هستند، اما پرداختن به همگی آنها و به نقد کشیدنشان از حوصله متن خارج است و مشخصا نمیتوان به تمامی آنها پاسخ درخوری ارائه کرد.
سفر رسمی دونالد ترامپ به بریتانیا، که با تشریفات سلطنتی و نمایش نوستالژیک قدرت امپراتوری همراه بود، بیش از یک دیدار دیپلماتیک، یک قمار استراتژیک از سوی دولت کییر استارمر برای مدیریت یک متحد غیرقابلپیشبینی و تاثیرگذار بود.
سفر ترامپ به بریتانیا با هدف تملقگویی از طریق تصاویر امپراتوری طراحی شده بود: قلعه وینزر، کالسکهسواری، پرواز نمایشی هواپیماها و نگاهی اجمالی به بایگانی چرچیل در املاک ییلاقی نخستوزیر در چکرز. این تشریفات، یک واقعیت را پنهان میکرد و آن هم اینکه بریتانیا دیگر آن ابرقدرتی نیست که این نمادها نمایندگیاش میکنند و ترامپ در این کشور بهشدت نامحبوب است.
کییر استارمر مدعی شده است که برندگان اصلی سفر رسمی دونالد ترامپ، مردم بریتانیا بودهاند. او استدلال میکند که آنها از مزایای اقتصادی ناشی از تشریفات و تمجیدهای فراوان از رئیسجمهور بهرهمند شدهاند.
بریتانیا در سفر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، سنگ تمام گذاشت. دومین سفر رسمی دونالد ترامپ با یک گارد افتخار «بسیار بزرگ»، ضیافت شام سلطنتی در قلعه وینزر و کلمات تملقآمیز فراوان از سوی کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، همراه بود. البته باید تاکید کرد تا پیش از این، هیچ رئیسجمهور دیگری از آمریکا چنین تشریفاتی را برای دومین بار تجربه نکرده بود.