این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
ایالات متحده حالا در حال چشیدن طعم سیاستهای حمایتی دونالد ترامپ است. تازهترین دادهها نشان میدهد برخلاف ادعای رئیسجمهور، این شرکتها و مصرفکنندگان آمریکایی هستند که هزینه تعرفههای جدید وارداتی را میپردازند، نه کشورهای صادرکننده خارجی؛ وضعیتی که نبرد فدرالرزرو با تورم را نیز پیچیدهتر کرده است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز جمعه از وزارت دادگستری خواست شرکتهای بستهبندی گوشت را بهدلیل احتمال نقش داشتن در افزایش قیمت گوشت گاو مورد تحقیق قرار دهد. ترامپ در شبکههای اجتماعی، این صنعت را متهم کرد که از طریق «تبانی غیرقانونی، تثبیت قیمت و دستکاری قیمتی»، باعث بالا رفتن بهای گوشت گاو برای مصرفکنندگان آمریکایی شده است.
اواخر دهه ۴۰ خورشیدی، زمانی که جمعیت تهران طی دو دهه چند برابر شد و از۳ میلیون نفر عبور کرد، بحث انتقال پایتخت اداری در محافل برنامهریزی و تصمیمگیری مطرح شد. امروز درحالیکه جمعیت تهران به چهار برابر اواخر دهه ۴۰ افزایش یافته است، همچنان این بحث پابرجا و البته بیسرانجام باقی مانده است.
اخیرا اظهارات رئیسجمهور ایران درباره انتقال پایتخت، موضوعی را که سالها در سطح شعار و گمانه باقی مانده بود، دوباره به مرکز توجه عمومی کشانده است. در ابتدا به نظر میرسید اشارهها صرفا یک ایده سیاسی گذرا باشد اما با تکرار این بحث و تاکید بر گزارههایی مانند اینکه «مشکلات تهران قابل حل نیست» این تصور شکل گرفته که دولت قصد دارد این بار مساله را در سطح یک طرح جدی دنبال کند. نکته مهم این است که اگر از منظر تخصصی به مساله نگاه کنیم نه بحران تهران و نه بحث انتقال پایتخت، هیچکدام بدون تحلیل دقیق و مبتنی بر ساختارهای واقعی قابل فهم نیستند.
انتقال پایتخت تصمیمی است که فقط نقشه اداری کشور را عوض نمیکند؛ این تصمیم با هویت ملی، ساختار اقتصاد و سرنوشت میلیونها انسان سروکار دارد. پیش از هر انتخاب، باید واقعیتهای تاریخی، فنی و سیاسی را کنار هم گذاشت و راهی که بیشترین منفعتِ ملی را دارد برگزید. در سالهای اخیر عنوان «انتقال پایتخت» بار دیگر به صدر بحثهای عمومی و رسمی آمده است.
تهران امروز فقط پایتخت سیاسی ایران نیست؛ مرکز اقتصادی، مالی، آموزشی، اداری و حتی فرهنگی کشور است. اما حالا همین تمرکز افراطی، خود به یکی از بزرگترین تهدیدهای توسعه تبدیل شده است.
سطح علمی دانشآموزان با یک افت عجیب و نگرانکننده همراه است. دانشآموزانی که قرار است آیندهسازان کشور باشند، حالا در اولین پیچوخمهای زندگی، یعنی امتحانات مدارس، نتایج ناامیدکنندهای را رقم زدهاند. مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزشوپرورش، شهریورماه امسال معدل دانشآموزان پایه دوازدهم در سال ۱۴۰۴ در مجموع رشتههای ریاضی، انسانی، تجربی و علوم معارف را ۱۰.۱۵ اعلام کرد. این در حالی است که باید تا پایان برنامه هفتم توسعه میانگین نمرات دانشآموزان حداقل ۲.۵ نمره افزایش پیدا کند و امسال نمرات نهتنها افزایشی پیدا نکرد بلکه دچار افت مجدد شده است.
در بحث افت سطح کیفی دانشآموزان، میتوان از عوامل مختلفی مانند تعطیلیهای ناخواسته مثل ناترازیهای انرژی، آلودگی هوا یا دوران همهگیری کرونا و نیز تغییرات متعدد در سیاستهای آموزشی و عدم یکپارچگی در برنامههای بلندمدت و امثالهم نام برد. البته باید بپذیریم که در عصر جدید و با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، آموزش رسمی در جهان با چالشها و بحرانهای جدی و متفاوتی روبهرو شده است.
افت سطح علمی دانشآموزان یکی از موضوعات مهم و جنجالی است که طی چند هفته گذشته در محافل مختلف علمی و نیز رسانهها به بحث گذاشته شده است. بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران حوزه آموزش درباره این مساله نظرات و پیشنهادهایی را مطرح کردهاند ولی بد نیست که این مساله از نگاه جامعهشناسی نیز مورد بررسی و نقد قرار بگیرد.
وضعیت تحصیل این روزها در ایران و دیگر نقاط جهان، باید از دیدگاه جامعهشناسی پس از کرونا بررسی شود و محققانی که در زمینه سیستم آموزش تحقیق میکنند باید نگاه عمیقتری نسبت به تفاوت تحصیل در دوران قبل و بعد از کرونا داشته باشند. کرونا تاثیر گسترده و چندبعدی بر آموزش در سراسر جهان گذاشت که هنوز به ابعاد مختلف آن به طور کامل پرداخته نشده است.
زهران ممدانی نام یک سوسیالیستِ مسلمانِ شیعه اهل اوگانداست، که در چهارم نوامبر ۲۰۲۵ به عنوان فاتح انتخابات شهرداری نیویورک، در صفحات تاریخ آمریکا ثبت شد.
پیروزی شگفتانگیز زهران ممدانی به مقام شهرداری نیویورک، امید تازهای در دل احزاب چپ اروپا برانگیخته است، امید به اینکه یک برنامه رادیکال و بیپرده بتواند در برابر موج نیروهای راستگرا در داخل قاره ایستادگی کند.
زهران ممدانی، نامزد دموکرات، در انتخابات شهرداری نیویورک به پیروزی قاطع دست یافت. در سخنرانی پرشور پیروزی خود، او گفت که خودش و حامیانش «یک دودمان سیاسی را سرنگون کردهاند» و وعده داد که شهری روشن و در دسترس برای همه بسازد.
اجارهبها، در نیویورک و هر جای دیگر، موضوعی ساده به نظر میرسد: وقتی اجارهها بیش از حد بالا میروند، دولت باید وارد عمل شود و سقفی برای آن تعیین کند. اما تجربه جهانی چیز دیگری میگوید.
پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک پس از یک کمپین پیشرو و پرسروصدا رخ داد که توجه جهانیان، بهویژه سیاستمداران و فعالان چپگرا، را به خود جلب کرد. این پیروزی در مناطقی از جهان که ممدانی خانواده و ریشه دارد، بازتاب خاصی داشت و همزمان در کشورهایی که او از آنها انتقاد کرده بود، از جمله اسرائیل، واکنش منفی برانگیخت.
در سالهای اخیر، روند تحولات خاورمیانه با سرعتی چشمگیر در حال دگرگونی است. کشورهایی که زمانی درگیر منازعات طولانی و بیپایان بودند، اکنون در حال بازتعریف منافع ملی خود در قالب همکاریهای اقتصادی، انرژی و فناوری هستند.
در معادلات منطقهای، ایران در جایگاهی پارادوکسیکال ایستاده است؛ کشوری با بیشترین هزینههای ژئوپلیتیک و کمترین بازده ژئواقتصادی. در زمان بحران و جنگ، ایران بهعنوان قدرت اصلیِ تامینکننده ثبات و امنیت، بار سنگین هزینهها را بر دوش میکشد؛ اما در زمان تقسیم منافع، کشورهای پیرامونی نظیر ترکیه، قطر و عربستان سعودی در صف نخست بهرهبرداران قرار میگیرند. این الگوی معیوب، از ضعف در طراحی «بازی منطقهای» و مشکل در ترجمه قدرت سخت به سود اقتصادی و نفوذ نرم ناشی میشود.
ایران، با تاریخ و تمدنی چندهزارساله و موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز - که از آن به چهارراه جهان تعبیر میشود - یکی از بازیگران اصلی و تعیینکننده منطقه و جهان به شمار میرود. فلات ایران از دیرباز گذرگاه شرق و غرب عالم بود و به مدت سدهها کاروانهای تجاری از طریق جاده ابریشم از ایران عبور میکردند.
برای پاسخ به این پرسش که چرا ایران در بازی منطقهای شریک نیست، باید دیدمان را به مساله تغییر داده و پرسش را به یک مرحله عقبتر ببریم؛ چرا ایران تنها مانده است؟ علت اینکه ایران در بازی منطقهای شریک نیست در تنها ماندن است.
درک جایگاه امروز ایران در چشمانداز متحول منطقهای که در آن ائتلافهای جدیدی مبتنی بر توسعه اقتصادی و جذب سرمایه در حال شکلگیری است، نیازمند نگاهی فراتر از رخدادهای روزمره است. پرسش اصلی این است که چرا با وجود مزیتهای ژئوپلیتیک و تمدنی، انطباق با این نظم نوین اقتصادی با دشواری مواجه است. برای پاسخ، میتوان از یک مفهوم کلیدی در علوم سیاسی و اقتصاد نهادگرا بهره برد: «نظریه وابستگی به مسیر» (Path Dependency).
در کمتر از پنج سال، هوش مصنوعی از یک پروژه علمی به متغیری اثرگذار در اقتصاد جهانی بدل شده است؛ فناوریای که هم وعده رشد بهرهوری میدهد و هم سایه نابرابری را سنگینتر میکند. از زمانی که هوشمصنوعی و استفاده از آن اینچنین همهشمول شد، نگرانیهایی درباره آینده جهان متکی بر هوشمصنوعی شکل گرفت. این نگرانیها عبارت از «احتمال افزایش گسستهای نابرابرانه»، «احتمال کاهش بهرهوری» و «توسعه پایدار» است. حالا که هوش مصنوعی اینچنین فراگیر شده، در اقتصاد ایران نیز مانند تمام جهان، بحث بر سر این است که آیا هوش مصنوعی میتواند محرک توسعه شود یا تنها شکافهای موجود را بازتولید میکند.
هوش مصنوعی وارد مرحلهای شده که دیگر صرفا یک فناوری جانبی یا ابزاری برای تسریع محاسبات نیست؛ اکنون زیرساخت تصمیمگیری و مدیریت شهری، صنعتی و خدماتی در جهان به آن وابسته است. اما این تحول دو جنبه کلیدی دارد؛ از سویی بهرهوری انرژی، کیفیت خدمات شهری و کاهش آلودگی را تقویت میکند، و از سوی دیگر مصرف برق مراکز داده و انتشار کربن دیجیتال را افزایش میدهد.
هوش مصنوعی طی سالهای اخیر به یکی از مهمترین فناوریهای تحولآفرین در اقتصاد جهان تبدیل شده است. بسیاری آن را آغازگر موج سوم بهرهوری میدانند، موجی که پس از فناوری اطلاعات و انقلاب اینترنت، میتواند دوباره رشد جهانی را احیا کند و ساختار تولید، خدمات و بازار کار را دگرگون کند.
چهلوهفتمین نشست آسهآن، اتحادیه ملل جنوب شرقی آسیا، در شهر کوالالامپور، پایتخت مالزی، از ۲۶ تا ۲۸ اکتبر برگزار شد. حضور دونالد ترامپ، میزان توجهات به این نشست را چندین برابر کرد.
چین و بلوک آسهآن (اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا) روز سهشنبه هفته گذشته نسخه ارتقایافتهای از توافق تجارت آزاد خود را امضا کردند. رهبران دو طرف این توافق را که حوزههایی مانند اقتصاد دیجیتال، اقتصاد سبز و صنایع نوظهور را شامل میشود، گامی مهم خواندند.
در سفر اخیر دونالد ترامپ به آسیا، درخشش طلا همهجا همراهش بود. وقتی او در ۲۶ اکتبر وارد کوالالامپور شد تا با رهبران جنوب شرق آسیا دیدار کند، هنرمندانی با لباسهای سنتی دوختهشده با نخهای طلا در فرودگاه از او استقبال کردند. در توکیو، ترامپ با امپراتور ژاپن دیدار کرد و در مراسمی باشکوه حضور یافت که در آن تاکایچی سانائه، نخستوزیر جدید ژاپن، هدایایی درخشان از جمله توپ گلفی با روکش طلا به او تقدیم کرد.
از لحظهای که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، عصر یکشنبه از هواپیما در کوالالامپور پیاده شد، نشانهها حاکی از رابطهای گرم و صمیمی میان او و نخستوزیر مالزی، انور ابراهیم بود.
درحالیکه جهان سرگرم رصد سیاستهای اقتصادی و تجاری واشنگتن است، جنوب شرق آسیا بار دیگر در مرکز رقابت قدرتهای بزرگ قرار گرفته است؛ منطقهای با بیش از ۶۸۰میلیون نفر جمعیت، دارای یکی از سریعترین نرخهای رشد طبقه متوسط در جهان و جایگاهی کلیدی در زنجیره جهانی تولید از نیمههادیها تا داروهای پیشرفته.
نوبل اقتصاد امسال به سه اقتصاددان، جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت، برای «تبیین رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» اعطا شد. گرچه روایت این اقتصاددانان در تلاش است تا نحوه پیشرفت کشورهای توسعهیافته را توضیح دهد، اما برای ما ایرانیها و شرایط امروز کشورمان درسهای ارزشمندی دارد. نوبل امسال پیوند تنگاتنگ نوآوری با توسعه را نشان میدهد و از تاثیر متقابل فرهنگ و مناسبات اجتماعی بر رشد میگوید. تحقیقات این سه نوبلیست بر ما آشکار میسازد که نوآوری و اجازه به رویش کسبوکارهای نو و ورشکستگی بنگاههای ناکارآمد پیشین، نه یک انتخاب، بلکه ضرورت انکارناپذیر رشد است. در این پرونده از باشگاه اقتصاددانان، در تلاشیم نسبت نوبل امسال با رشد اقتصادی در ایران، الگوهای بدیل رشد و برخی موانع تحقق آن را بررسی کنیم.