این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
بوروکراسی در اندیشه کلاسیک وبر نماد نظم، عقلانیت و پیشبینیپذیری است؛ ساختاری که قواعد روشن، سلسلهمراتب مشخص و تقسیم وظایف تخصصی دارد؛ اما همان ویژگیهایی که در قرن نوزدهم نشانه پیشرفت اداری بود، در قرن بیستویکم به نماد کندی، انباشت دادههای بیاستفاده و تصمیمگیری غیرپاسخگو بدل شده است.
نظام اجرایی، بهعنوان یک نهاد دارای اهمیت در شکلگیری سیاستهای کلان، نقش بسیار مهمی در بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشورها دارد. در نظریات جدید توسعهای، توسعه اجرایی (توانمندی در اجرا و ارتقای کیفیت حکمرانی) بهعنوان بُعد چهارم و از ارکان کلیدی و زیربنایی در فرآیند توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شناخته میشود و وجود یک نظام اداری کارآ، شرط اساسی برای تحقق اهداف توسعه بیان شده است؛ لذا کشورها به همان اندازهای توسعهیافته هستند (یعنی از شکوفایی اقتصادی، برابری اجتماعی و حاکمیت سیاسی مناسب برخوردارند) که ظرفیت آن دولتها برای اجرا، اجازه میدهد.
بوروکراسی در ایران که روزی میتوانست ابزار تحقق دولت مدرن باشد، به یک (قفس آهنین) بدل شده که توسعه اقتصادی و سیاسی کشور را مهار میکند. این نظام، در ظاهر نسخهای ناکارآمد از مدل ایدهآل وبری (ساختاری عقلانی و قانونمحور) است؛ اما در باطن، ساختاری منسجم و کارآمد برای تحقق کارویژه اصلی خود، یعنی توزیع رانت در یک اقتصاد نفتی است.
بازارهای مالی پر از افرادی است که ادعا میکنند با آگاهی کامل نسبت به وقایع سیاسی و اقتصادی، میتوانند در نقاط مناسب سرمایهگذاری کنند و در زمان صحیح به فروش دارایی اقدام کنند. پیشگوها معتقدند هر اتفاقی را که رخ داده پیشبینی کردند و از قبل آن را میدانستند و نسبت به تمام اتفاقات در آینده آگاهی دارند. مدام در حال دادن سیگنال خرید و یک چشمانداز نسبت به آینده کلاسهای دارایی هستند.
پیش از بررسی مسائل مطرحشده، لازم است در مورد «پیشبینی»، نکات و صورتبندی مشخصی ارائه شود. به نظر میرسد پیشبینی کردن در صورتی که با سه شرط «شناخت بستر پیشبینی»، «پایبندی به روشی یکپارچه برای مدلسازی» و «انعطاف و عدم ستیز با حقایق» همراه باشد،
شبکههای اجتماعی از همان لحظه آغاز معاملات، حس و بوی پیشبینی را با خود دارند. تیتر اخبار صبحگاهی بازار همیشه نوید پیشبینی میدهد؛ تیترهایی که فریاد میزنند: «طلا تا دهمیلیون یا پانزدهمیلیون میرسد!» و در کانالهای تلگرامی، سیگنالها یکی پس از دیگری منتشر میشوند.
بازارهای مالی، بیش از هر عرصه دیگری، درگیر وسوسه دانستن آیندهاند. هر روز انبوهی از تحلیلگران، سیگنالفروشها و چهرههای رسانهای با اعتمادبهنفس اعلام میکنند که مسیر قیمتها را میدانند؛ که میتوانند از دل پیچیدگیها نظم بیرون بکشند و «نقطه ورود و خروج درست» را بیابند. این میل جمعی به پیشبینی، ریشه در روان انسان دارد، در ترسی که از ابهام، تصادف و نادانی درون ما میجوشد.
برندگان نوبل اقتصاد جوئل موکیر از آمریکا، فیلیپ آگیون اقتصاددان فرانسویزبان و استاد مدرسه اقتصاد لندن، و پیترهاویت اقتصاددان کانادایی و استاد دانشگاه براون آمریکا بودند. تحلیلگران تصور میکنند احتمالا امسال داوران جایزه نوبل، مختصات متفاوتی برای اعطای نشان نوبل به اقتصاددانان در نظر داشتهاند.
امروز جایزه نوبل اقتصاد به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت تعلق گرفت. این سه اقتصاددان به دلیل پژوهشهایشان در زمینه رشد اقتصادی، بهویژه مرتبط با فناوری مورد تقدیر قرار گرفتند. همه آنها مدتی در فهرست کوتاه نوبل بودهاند، بهویژه آگیون و هاویت که مدل آنها به بخشی از کتابهای درسی اقتصاد تبدیل شده است.
در میان برندگان امروز جایزه نوبل اقتصاد، نام جوئل موکیر، استاد دانشگاه نورثوسترن، بیش از هر کس دیگر میدرخشد؛ پژوهشگری که نامش با ایده «نقش محوری نوآوری در رشد اقتصادی مدرن» پیوندی جداییناپذیر دارد. این ایده همان بهبود تدریجی، مداوم و بیسابقه سطح زندگی آحاد اقتصادی است که نخست بریتانیا و سپس کشور به کشور، در چند قرن اخیر تجربه شده است.
در برخی سالها، داوران برای ارزیابی و برگزیدن جایزههای نوبل اقتصاد انتخابهای خوبی دارند؛ در سالهایی دیگر، انتخابی بد و گاهی، انتخابی واقعا درخشان. امسال از آن سالهای درخشان است.
نرخ رشد اقتصادی کشور بعد از چهارسالونیم منفی شد. بنا بر دادههای مرکز آمار ایران، نرخ رشد اقتصادی فصل نخست سال ۱۴۰۴، نسبت به فصل مشابه سال قبل، برابر با منفی ۰.۱درصد بوده است.
اقتصاد ایران به ماشینی فرسوده تبدیل شده است؛ ماشینی که زمانی نیروی محرکهاش درآمدهای نفتی بود و میتوانست با تکیه بر آن حرکت کند، اما اکنون دیگر این درآمدها توان پیشبردن آن را در مسافتهای طولانی ندارند.
این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث به فشار اقتصادی و سخت شدن شرایط زندگی بهویژه پس از جنگ میانجامد.
در سالهای اخیر، رشد اقتصادی منفی در ایران به یکی از مهمترین دغدغههای سیاستگذاران، فعالان اقتصادی و عموم مردم تبدیل شده است. تحلیلهای رایج، معمولا دو عامل اصلی را در صدر دلایل این رکود قرار میدهند: تحریمهای بینالمللی و کاهش صادرات نفت.
مساله حمایت برخی از کشورها از ایران در زمان تحریمها، همزمان با فعال شدن مکانیسم ماشه مطرح شد و از آنجا که چین و روسیه دو شریک استراتژیک ایران هستند، بسیاری توضیح دادند احتمالا حمایت این دو کشور از ایران، از جمله روزنههای گریز از تحریمهای جدید باشد. چین برای ایران شریکی استراتژیک است. برخی شرقگرایان این کشور را دوست دوران سخت میخوانند چراکه در دوران تحریمها و آن زمان که کسی مشتری نفت ایران نبود،آن را میخرید.
با فعال شدن اسنپبک، موضوع فراتر از بازگشت کاغذی تحریمها شد؛ پرسش اصلی این بود که کدام کشورها واقعا حاضرند تحریمهای بازگرداندهشده مطابق قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل را اجرا کنند. تجربه تاریخی نشان داده که همیشه فاصله قابلتوجهی بین متن قطعنامهها و اجرایی شدن تام آنها، بهویژه برای قدرتهای بزرگ وجود داشته است.
برای اینکه بدانیم چین و روسیه چرا و تا چه اندازه به تحریمها پایبند میمانند و اصلاً نفع و ضررشان در پایبندی یا عدم پایبندی چیست، باید ابتدا جایگاه دو طرف – خواه ایران و روسیه، خواه ایران و چین، خواه چین و فرانسه، یا آلمان و آمریکا – را در جامعه بینالملل بررسی کنیم. آیا این کشورها از قدرتهای صاحب قدرت، صاحب نفوذ، توسعهیافته یا درحالتوسعه به شمار میروند؟
فعالسازی مکانیسم اسنپبک در پایان سپتامبر ۲۰۲۵، بار دیگر اقتصاد ایران را وارد مرحلهای از تحریمهای گسترده و همهجانبه میکند؛ وضعیتی که پیشتر در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ تجربه شده بود و پیامدهای آن تا سالها بر ساختارهای اقتصادی و نهادی کشور باقی ماند.
دو سال از هفت اکتبر و آغاز جنگ در غزه میگذرد؛ حال دونالد ترامپ درکاخ سفید این بار به دنبال پایان دادن به یکی از پیچیدهترین مناقشات خاورمیانه است. ایده ترامپ پیشنهاد یک طرح صلح به اسرائیل و حماس بود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، روز پنجشنبه گفت قصد دارد برای جشن گرفتن «پیروزی دیپلماتیک» حاصل از توافق آتشبس و آزادی گروگانها، پس از دو سال جنگ در غزه، به خاورمیانه سفر کند.
دونالد ترامپ همیشه باور داشت که «هنر معامله» میتواند هر مشکلی را حل کند. این باورِ محوری او هم در دنیای تجارت بود و هم در سیاست: اینکه هیچ بحرانی، هرچقدر هم پیچیده و بیپایان به نظر برسد، غیرقابل مذاکره نیست.
رئیسجمهوری خودرأی که معمولا تنها عمل میکند، این بار به دیگران گوش داد و ائتلافی ساخت که به آن نیاز داشت. پایان جنگ مثل بیدار شدن از یک کابوس است. میتوانستید این را در چهرههای رهایییافته مردم ببینید، وقتی در خیابانهای غزه میرقصیدند و از توافق آتشبس که پس از دو سال جنگ ویرانگر به نظر میرسد برقرار شده باشد، جشن میگرفتند.
هر جهش تورمی، پول کشور را کمارزش میکند و سیاستگذاران پولی ناگزیر میشوند راهکارهای گوناگونی برای حفظ ارزش پول درنظر بگیرند. سیاستگذاران گاه به این نتیجه میرسند که برای حفظ ارزش پول، صفرها را کم کنند.
حذف صفر از پول ملی یک اقدام اقتصاد، پولی و مالی است که معمولا در واکنش به تورم بالا یا ابرتورم توسط دولتها و بانکهای مرکزی انجام میشود و هدف آن سادهسازی مبادلات، بهبود کارکرد سیستم حسابداری و افزایش اعتماد عمومی به پول ملی است.
ایران از معدود کشورهایی است که نزدیک به پنج دهه با تورم مزمن زیست کرده است؛ مشکلی که اگر در بسیاری از کشورها حل نشده، دستکم، شدت و پایداری آن به این اندازه نیست.
تصور کنید که از فردا بهیکباره تصمیم بگیرید قد خود را به فوت اعلام کنید. یا سعی کنید مسافت منزل تا محل کار را بر اساس میلیمتر بگویید. یا بخواهید وزنتان را با پوند بسنجید.
طلوع آفتاب روز جمعه در سرزمینهای اشغالی فلسطین برای بسیاری،آغاز یک روز به یاد ماندنی بود؛ حماس و اسرائیل با طرح صلح دونالد ترامپ موافقت و اعلام آتشبس کردند تا جنگ دوساله غزه، پایان یابد.
آتشبسی که در اکتبر ۲۰۲۵ اعلام شد، در ظاهر نقطهعطفی برای پایان دادن به دو سال فرسایش نظامی و انسانی است؛ اما در سنجش امکان اجرا، بیش از آنکه امید ببخشد، پرسش میآفریند. بر اساس گزارشهای رسمی، فاز نخست توافق شامل توقف درگیریها، آزادی گروگانها و تبادل زندانیان، و جابهجایی نیروهای اسرائیلی از بخشهایی از غزه است؛ (Al Jazeera)جزئیاتی که در صورت اجرای راستیآزماییشده، میتواند هزینههای انسانی و اقتصادی جنگ را در کوتاهمدت کاهش دهد. اما در لایه سیاسی توافق یعنی ضمانت اجرا، سازوکار نظارت و نسبت آن با پروندههای تعلیقشدهای چون حکمرانی، بازسازی و آینده ساختار امنیتی آتشبس از «اعلان» به «امتحان» بدل میشود.